56. جابز و اسکالی

ساخت وبلاگ

توی فیلم استیو جابز، ی تیکه بعد از اینک استیوجابز و جان اسکالی باهم اشتی میکنن، جابز همونطور ک داره میره بره رو سن ب اسکالی میگ چکارا ک باهم نمیتونستیم انجام بدیم... جان اسکالی همونطور ک داره رفتنشو تماشا میکنه حرفشو با افسوس زیادی تکرار میکنه... شما بعنوان ی مخاطبم افسوس میخورین ک احتمالا اگ جابز و اسکالی باهم همکاری داشتن و شبای مزخرفی رو براهم رقم نمیزدن چ گوشیا و چ کامپیوترایی ک تو خونه هامون نبود... 

خب ما همو درک نمیکنیم چون کاملا باهم صادق نیسیم، چون تو شرایطای مختلف رفتارای مختلفی بروز میدیم ولی اینک همو درک میکنیم مشکل نیس، این مشکله ک فک میکنیم همو درک کردیم!

خب این خیلی جاها برا من صادق بوده... الان ک برمیگردم و عقبو نگا میکنم میبینم خیلی جاها بوده ک بهم غیرمستقیم گفتن دوسم دارن و من نفهمیدم و خیلی وقتام بهم گفتن برم گورمو گم کنم و بازم نفهمیدم ولی مطمئنن اون لحظه ب این درک نرسیده بودم درحالیک فک میکردم منظورشونو فهمیدم! همیشه ب این معتقد بودم باید از بیرون ب زندگیمون نگا کنیم چون تا وقتی توشیم نمیفهمیم داره چ اتفاقی میفته... بحث درک ادمای دیگ نیس من تو درک خودمم مشکل دارم... مثلا گاهی مطمئنم تا بقیه عمرم دیگ نمیخام ریخت فلانی رو ببینم ولی وقتی حالم اومد سرجاش فک میکنم ک چقدر دوسش دارم... بحث اینه ک ادما همونقد ک ما دوسشون داریم دوسمون ندارن و همونقدر ک ما ازشون بدمون میاد ازمون بدشون نمیاد... ولی تو فیلم استیو جابز ی چیز دیگه رم فهمیدم: مهم نیس! مهم نیس! بقیه مهم نیسن! دوسشون داشته باشیم ولی فقط از خودمون توقع داشته باشیم:) 

ما ادمیم کنارهم زندگی میکنیم ولی بهم اسیبم میزنیم، این اجتناب‌ناپذیره مگ نه؟!


پ‌ن: رابطه های معلم شاگردی خیلی شیرینه... همیشه ادم باید ی بزرگتره همراه داشته باشه... ی بزرگتر ک بتونه راحت افکار احمقانشو باهاش درمیون بذاره و اونم بگ ک این تجربه هارو مدت ها پیش گذرونده:)


پ‌ن۲: خیلی استرس دارم خیلی برام دعا کنین اروم شم:)

15. اندوه...
ما را در سایت 15. اندوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdisorganazedmind9 بازدید : 58 تاريخ : يکشنبه 10 ارديبهشت 1396 ساعت: 16:31